رز خونی

Jennie(بیان)
Jennie(بیان) يكشنبه, ۸ آبان ۱۴۰۱، ۰۹:۴۷ ب.ظ

احساسی ترین لحضه ام+هانا

سلام خب امروز که اومدم خونه خستگی امونمو بریده بود اره... نشستم فلسفه درس شیرینی که عاشقشم و خوندم اخه فردا سه درس امتحان داریم و همرو فول فولم. بعدشم به وقت تلف کردن تو نت گذروندم امروز تو مدرسه. زنگ خونه که خورد خیلی اتفاق جالبی. افتاد و فهمیدم فقط من ازون معلم خوشم نمیاد و باهاش احساس ارامش نمیکنم! دوازدهمیه نمره. فنونش توسط معلم فعلیش که معلم منم هست کم شده بود و خیلی ناراحت بود چون معتقد بود. درست نوشته. اومد پیش. معلم سابقمون که همه دوسش داریم و گفتم باهاش احساس ارامش داری ... شروع کرد شکایت و گریه کردن. دلش طاقت نیاورد و بغلش کرد منم داشت گریم میگرفت با بغض لب زدم ..خانم ماهم همه خیلی دلتنگتونیم یدفعه دیدم داخل اغوشش جا شدم :)) پقی زدم زیر گریه ..خندید گفت دخترای گنده شدید. چندوقت دیگه میرید تو جاهای بزرگتر من که نیستم بازم میخایید گریه کنید? دیگه چیزی نگفتم از اغوشش بیرون اومدم و خداحافظی کردیم. و رفت و رفتم اهاااا زیادی احساسی شد. اینم بگم مدرسه بخاطر. شعارایی که هفته پیش دادیم. میخاد ازم تعهد بگیره و میترسم اخه مرض داشتم رفتم شعار دادم ... خلاصه ...اره همین

++هانا میشه بیای خصوصی؟:')

𝙃𝙖𝙧𝙫𝙚𝙮 .. 𝙃𝙖𝙧𝙫𝙚𝙮 .. 𝙃𝙖𝙧𝙫𝙚𝙮 .. 𝙃𝙖𝙧𝙫𝙚𝙮 .. 𝙃𝙖𝙧𝙫𝙚𝙮 .. 𝙃𝙖𝙧𝙫𝙚𝙮 .. 𝙃𝙖𝙧𝙫𝙚𝙮 .. 𝙃𝙖𝙧𝙫𝙚𝙮 .. 𝙃𝙖𝙧𝙫𝙚𝙮 .. 𝙃𝙖𝙧𝙫𝙚𝙮 .. 𝙃𝙖𝙧𝙫𝙚𝙮 ..
Last Comments :
Jennie(بیان)
Jennie(بیان) جمعه, ۶ آبان ۱۴۰۱، ۰۵:۳۲ ب.ظ

𝐻𝐵𝒟 𝑀𝓎 𝒜𝓃𝓎

y̷o̷u̷'̷r̷e̷ ̷s̷p̷e̷c̷i̷a̷l̷

عزیزم هدیه ی من برات یه دنیا عشقه
زندگیم با بودنت درست مثله بهشته
تو خونه سبد سبد گلهای سرخ و میخک
عزیزم دوستت دارم تولدت مبارک :")

شوخی کردمممممممم

تولدت مبارک انی شی امروز کلی خوش بگذرونننننن

امیدوارم واسه همیشه خوشگل و ناناس و کوشولو بمونی پیر نشییییی

بوس بهت عزیزمممممم

 

امشب ازوهای قشنگ قشنگ بکن مطمعنم بهش میرسییی8-8

و هیققق ببقشید دیرشد من تو تبریک اصن گود نیستم و به لطف ایسو و جیوو و بقیه دوهزاریم افتااااد هزارتا کاردارم وای وایییی

Jennie(بیان)
Jennie(بیان) دوشنبه, ۲ آبان ۱۴۰۱، ۱۲:۰۰ ق.ظ

00:00

بخند که محو چشای زیباتم ماه من

00:00

Jennie(بیان)
Jennie(بیان) يكشنبه, ۱۷ مهر ۱۴۰۱، ۰۹:۳۷ ب.ظ

مامانمو میخ

 مامان ایسو بیا بڠلم کن که دیگه جنی ای وجود نداره بیا دارم جون میدم حالم بده سرماخوردگی لعنتی تا چع حد میتونی بد باشی؟

  سه تا امپول اونم سفازولین که پام فلج شه؟ 

  بدنم سنگین شده داغ شدم اونوقت حس لرز دارم :'/

 داغ داغ شدم دارم تو تب میسوزم هیچ کوفتی نخوردم دوروزه حالم بد میشه بازور بهم دوقاشق غذا میدن 

 قراره دارم بزنن چون خالم اصرار داره برن  تو روبیکا  که از مال مامانم قایمکی استفاده میکردم اونوقت بفهمه مریض نمیشناسه به چیزم میده کمک چشام وا نمیشه

Jennie(بیان)
Jennie(بیان) شنبه, ۹ مهر ۱۴۰۱، ۰۵:۳۶ ب.ظ

مجرم

+چرا بهش اون حرفارو زدی؟

_کدوم حرفا؟ زده به سرت؟

+من ؟اره زده به سرم چون تحمل ندارم فحاشی هات به مامانمو بشنوم

_به تو مربوط نیست ..هرچیه بین منو مادرته!

+ولی تو حق نداشتی ..حق نداشتی تو روحشو کشتی :)

تو روحشو با توهینات بهش شکوندی..مگه چیکار کرد جز خوبی بهت بود؟:)

تو مجرمی !

Jennie(بیان)
Jennie(بیان) شنبه, ۹ مهر ۱۴۰۱، ۱۲:۰۰ ق.ظ

00:00

شرمنده که نتونستم با بعضیاتون خوب باشم..

 

Jennie(بیان)
Jennie(بیان) پنجشنبه, ۷ مهر ۱۴۰۱، ۰۴:۲۲ ب.ظ

آخر

جایگاه من تو زندگی آدمایی که دوستشون دارم از نظر اولویت و اهمیت،آخر صفه آدمای زندگیشونه...

قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ---- ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ بعدی
Made By Farhan TempNO.7